جدول جو
جدول جو

معنی ام مازن - جستجوی لغت در جدول جو

ام مازن(اُمْ مِ زِ)
مورچه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ دِ)
ماده آهو. (از المرصع) ، کفتار، داهیه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مِ زَ)
داهیه.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ لِ)
عامریه، مشهور به لیلی، معشوقۀ قیس عامری (مجنون) بود که داستان معاشقات آن دو فصل مشبعی از ادبیات عربی و فارسی را تشکیل میدهد. کنیۀ وی را علاوه بر ام مالک، ام معمر نیز گفته اند. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 239، و لیلی شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
کرسی مایّن، دارای 952 تن سکنه، اری الله بفلان، بنماید خدای مردم را عذاب و هلاک او را. (منتهی الارب) ، شناسانیدن، بیناکردن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زِ)
مور. نمل، نغض. کرکرانک. کتف
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تثنیۀ امام. رجوع به امام شود.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُ اُ ذُ)
محلی است در سماوه که از آنجا سنگ آسیا می آورند. (از معجم البلدان) (از مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
ساکت شو، ساکت شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مانند ما، مثل ما
فرهنگ گویش مازندرانی